English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7842 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
rectorate U مقام ریاست دانشکده یااموزشگاه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
deanship U مقام ریاست دانشکده یا کلیسا
prefectural U وابسته به مقام ریاست یادوره ریاست
prefecture U مقام ریاست دوره ریاست
wardenship U مقام ریاست
presidentship U مقام ریاست جمهور
speakership U مقام ریاست مجلس
directorate U مقام ریاست هیئت مدیره
presidency U مقام یا دوره ریاست جمهوری
directorates U مقام ریاست هیئت مدیره
presides U کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
presided U کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
preside U کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
presiding U کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
favorite son U نامزد ریاست جمهوری کاندیدای ریاست جمهوری
plate milling stand U مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
managerial U ریاست
chairmanship U ریاست
chairmanships U ریاست
superintendence U ریاست
administratorship U ریاست
generalship U ریاست
headship U ریاست
headships U ریاست
managership U ریاست
superiority U ریاست
principalship U ریاست
presidentship U ریاست
directorships U ریاست
schools U دانشکده
matronhood U ریاست
matronship U ریاست
school U دانشکده
directorship U ریاست
presidency U ریاست
law faculty U دانشکده حقوق
to fill the chair U ریاست کردن
bursars U گنجور دانشکده
bursar U گنجور دانشکده
medical college U دانشکده پزشکی
magistrature U ریاست کلانتری
state college U دانشکده دولتی
faculty of law U دانشکده حقوق
school of law U دانشکده حقوق
chieftaincy U ریاست قبیله
superintendence U ریاست مدیریت
superintendency U ریاست مدیریت
lawfaculty U دانشکده حقوق
medical college U دانشکده طبی
patriarchate U ریاست خانواده
intercollegiate U بین دانشکده ها
polytechnical U دانشکده صنعتی
military college U دانشکده افسری
superintend U ریاست کردن
postmastership U ریاست پست
superintended U ریاست کردن
prefecture U اداره ریاست
mayorship U ریاست شهرداری
mayoralty U ریاست شهرداری
superintending U ریاست کردن
matronize U ریاست کردن
superintends U ریاست کردن
patriarchate U ریاست طایفه
to take the lead U ریاست کردن
vice president U نیابت ریاست
provosts U نافم دانشکده
technical colleges U دانشکده فنی
collegian U عضو دانشکده
provost U نافم دانشکده
abbay U ریاست دیر
abbotship U ریاست دیر
collegial U مربوط به دانشکده
command of execution U ریاست اجرایی
technical college U دانشکده فنی
captaincy U ریاست بزرگتری
captainship U ریاست بزرگتری
polytechnics U دانشکده صنعتی
polytechnic U دانشکده صنعتی
chieftainship U ریاست قبیله
faculty U اولیای مدرسه دانشکده
faculty U نیروی ذهنی دانشکده
rectorate U ریاست بنگاه مذهبی
You sure have a nerve to ask become a director. U آخر تورا چه ره ریاست
prioship U سمت ریاست دیر
abbatial or abbatical U مربوط به ریاست دیر
he has passed the chair U ریاست داشته است
medical U دانشکده پزشکی سرپزشک
faculties U نیروی ذهنی دانشکده
faculties U اولیای مدرسه دانشکده
presidential U وابسته به ریاست جمهور
academian U عضو دانشکده یادانشگاه
cadets U دانشجوی دانشکده افسری
cadet U دانشجوی دانشکده افسری
bossy U متمایل به ریاست مابی
bossiness U متمایل به ریاست مابی
professors U معلم دبیرستان یا دانشکده
professor U معلم دبیرستان یا دانشکده
the party is led by him U او بر ان حزب ریاست دارد
student of law U شاگرد دانشکده حقوق
principals U رئیس دانشکده یا دبیرستان
gaudyday U روزمهمانی دانشکده روزشادی
mattriculation U دخول در دانشکده یادانشگاه
principal U رئیس دانشکده یا دبیرستان
matriculating U در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
preside U ریاست جلسه را بعهده داشتن
faculty U استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
faculties U استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
bosses U برجسته کاری ریاست کردن بر
bossing U برجسته کاری ریاست کردن بر
boss U برجسته کاری ریاست کردن بر
magistracy U ریاست کلانتری یا دادگاه بخش
presided U ریاست جلسه را بعهده داشتن
presentation day U روز دادن درجات در دانشکده
presides U ریاست جلسه را بعهده داشتن
mortar board U کلاه چتر گوش دانشکده
bossed U برجسته کاری ریاست کردن بر
presiding U ریاست جلسه را بعهده داشتن
capital U رئیسی ریاست مابانه عمده
junior college U دانشکده مقدماتی تا دو ساله اموزشکده
matriculates U در دانشکده یادانشگاه پذیرفته شدن
matriculated U در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculated U در دانشکده یادانشگاه پذیرفته شدن
matriculates U در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
head U ریاست داشتن بر رهبری کردن
matriculate U در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculate U در دانشکده یادانشگاه پذیرفته شدن
matriculating U در دانشکده یادانشگاه پذیرفته شدن
freshman U دانشجوی سال اول دانشکده
trencher cap U کلاه چهار گوش دانشکده
freshmen U دانشجوی سال اول دانشکده
take the chair U ریاست انجمنی را دارا بودن
take the chair U ریاست انجمنی را بر عهده داشتن
eton U دانشکده ایتون درانگلستان برای پسران
masterfully U بطور تحکم امیز ریاست مابانه
junior U دانشجوی سال سوم دانشکده یا دبیرستان
don U رئیس یا استاد یا عضو دانشکده پوشیدن
campuses U زمین دانشکده ومحوطه کالج پردیزه
campus U زمین دانشکده ومحوطه کالج پردیزه
donned U رئیس یا استاد یا عضو دانشکده پوشیدن
marshalsea U دادگاهی که marshal knightبر ان ریاست داشت
donning U رئیس یا استاد یا عضو دانشکده پوشیدن
major seminary U دانشکده علوم روحانی جماعت کاتولیک
juniors U دانشجوی سال سوم دانشکده یا دبیرستان
varsity U تیم اول دانشگاه یا دانشکده دانشگاهی
non collegiate U در باب شاگردی گفته میشود بی دانشکده
general staff college U دانشکده فرماندهی و ستاد دانشگاه جنگ
gymnasiast U دانشجوی دانشکده یاگیمنازدرالمان یاکشورهای دیگر
command and general staff college U دانشکده فرماندهی وستاد دانشگاه جنگ
proms U مجلس رقص رسمی دبیرستان یا دانشکده
dons U رئیس یا استاد یا عضو دانشکده پوشیدن
prom U مجلس رقص رسمی دبیرستان یا دانشکده
embassage U مقام سفارت مقام ایلچی سفارت
caddying U دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
caddie U دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
matriculating U در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
matriculated U در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
caddied U دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
matriculates U در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
intrant U کسی که وارد انجمن یا دانشکده یامقامی میشود
The presidensial election is the topic of the day. U انتخاب ریاست جمهوری موضوع روز است
colleger U دانشجویی که ازبنگاه خیریه دانشکده بهرمند میشود
caddies U دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
matriculate U در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
fresher U نواموزدانشکده یادانشگاه دانشجوی نخستین سال دانشکده یادانشگا
freshers U نواموزدانشکده یادانشگاه دانشجوی نخستین سال دانشکده یادانشگا
lead U هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
leads U هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
dramatics U کارهای هنری وخارج ازبرنامه دبیرستان و دانشکده روش نمایش
interlocking directorate U حالتی که شخص واحد ریاست چندین کمپانی رقیب را داشته باشد
rah rah U دارای روحیه دانشجویی شعار دهنده برای دانشکده هورا هورا گفتن
midshipman U افسر پایین رتبه نیروی دریایی دانشجوی سال دوم دانشکده دریایی
offices U مقام
functions U مقام
eminence U مقام
functioned U مقام
function U مقام
foothole U مقام
place U مقام
places U مقام
placing U مقام
opposite number U هم مقام
authority U مقام
office U مقام
eminency U مقام
stages U مقام
stage U مقام
equipotential U هم مقام
stature U مقام
connection U مقام
position U مقام
positioned U مقام
settings U مقام
pank U مقام
connexions U مقام
standing U مقام
pews U مقام
pew U مقام
rete U مقام
stand U مقام
status U مقام
setting U مقام
Recent search history Forum search
1FIRST Team Number
1ریاست مخابرات به چهار نفر کارمند ضرورت دارد
1ریاست عمومی اداره خدمات ملکی
1her teaching won't pay enough to send me to law school.
1سلام به مقام محترم سفارت ترکیه
1ریاست معارف
1اينک که به لطف الهي و تلاش و کوشش خويش توانسته ايد دوره تحصيلي را در دانشکده ای ادبیات دانشگاه هرات با افتخار طي نماييد، صميمانه اين موفقيت را به شما و خانواده محترمتان تبريک مي گويم و اميدوارم با ت
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com